با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Run Through

American: ˈrənˈθruː British: rʌnθruː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb
    سوراخ کردن
  • phrasal verb
    (با بی‌فکری یا به سرعت) خرج کردن، مصرف کردن
  • phrasal verb
    (به سرعت) بررسی کردن، دوره‌ کردن
  • phrasal verb
    به انجام رساندن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد run through

  1. phrasal verb use up; waste
    Synonyms: blow, consume, dissipate, exhaust, expend, finish, fritter away, lose, spend, squander, throw away, wash up
    Antonyms: hoard, save
  2. phrasal verb Summarise briefly
  3. phrasal verb Repeat something
  4. phrasal verb Pervade (of a quality that is characteristic of a group)
  5. phrasal verb Impale a person with a blade (usually a sword)

ارجاع به لغت run through

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «run through» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/run through

لغات نزدیک run through

پیشنهاد بهبود معانی